مرد به سرعت به خانه امد و فریاد زد زن ساکتو ببند .من همین الان ۱۰ میلیون دلار برنده شدم . زن : ساکها رو برای ساحل ببندم یا کوه .
مرد : مهم نیست فقط ساکتو ببندو از جلو چشام دور شو
زن : عزیزم ! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم : « چرا می خوای با من ازدواج کنی ؟ چی گفتی؟شوهر : آره ، خوب یادمه ، گفتم : می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم .زن: خوب ، پس چی شد ؟ شوهر: خوب ، خوشبخت کردم دیگه . زن : کیو خوشبخت کردی ؟شوهر : همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه !
قل مراد مجری مسابقه بیست سوالی میشه، یارو ازش میپرسه، جانداره؟ میگه: نه. میپرسه: تو جیب جا میشه؟ قل مراد کلی فکر میکنه، بعد میگه: تو جیب جا میشه اما اگه تو جیبت بریزی، جیبت ماستی میشه
یک روز راننده تاکسی به مسافره که شبیه ژاپنی ها بوده میگه آقا ببخشید شما ژاپنی هستید اون میگه نه بار دوم ازش مپرسه شما ژاپنی هستید بازم میگه نه بارسوم بازم میپرسه یاروه از کوره در میره میگه آره راننده تاکسی میگه به قیافت نمیاد
به پشه میگن چرا زمستونا پیدات نیست میگه نیست تابستون خیلی رفتارتون خوبه ... زمستونم بیام.
سرهنگ: اسمت چیه؟ سرباز: ممد / سرهنگ: این چیه دستت؟ سرباز: تفنگ / سرهنگ: تفنگ؟ این مملکتته, آبروته, زندگیته, شرافتته, خواهرته, مادرته, و .... / سرهنگ رو به سرباز دوم : اسمت چیه؟ سرباز: غضنفر / سرهنگ: این چیه دستت؟ غضنفر: این خواهرومادر ممده !!!
تو مراسم ختم یک نفر بلندگو میگه :
مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین .
گل مراد داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم .
سه نفر که دیر به قطار رسیده بودند، دنبال قطار دویدند. دو تا از آنها با زحمت سوار قطار شدند. آخری که به قطار نرسیده بود، ایستاد و شروع کرد به خندیدن. از او پرسیدند: حالا که از دوستانت عقب افتادهای چرا میخندی؟ او گفت: آخر من مسافر بودم و آنها برای بدرقه آمده بودن
به غضنفر میگن بدترین خاطرت چیه
میگه: هیچ وقت یادم نمیره واسه زلزله بم که رفته بودیم کمک کنیم یه بچه رو که می خواستم بزارم تو قبر هی گریه می کرد می گفت عمو به خدا من زندم
عالی بود ممون